یادگیری با مشاهده کردن {خاصیت شگفت انگیز مغز}
یادگیری مشاهده ای
اجازه دهید این بخش را با چند سوال شروع کنیم
- آیا میشود با مشاهده کردن چیزی را آموخت؟
- ابزار یادگیری کودکان چیست؟
- آیا خشونتی که کودکان از طرق مختلف در معرض آن هستند باعث بروز رفتارهای خشونتی در آنها میشود؟
نظریه ی یادگیری از طریق مشاهده کردن
آقای آلبرت بندورا یکی از برجستهترین افراد در زمینهی روانشناسی اجتماعی است و با نظریهی یادگیری اجتماعی و پژوهشی که در این زمینه انجام داد به شهرت رسید. و بر اساس این پژوهشی که انجام داد یک نظریه مطرح کرد و طبق ان نظریه سیستم یادگیری اولیه در انسانها را سیستم یادگیری از طریق مشاهده نامگذاری کرد که بیشتر این سیستم در کودکان قابل مشاهده است طبق این نظریه کودکان از طریق مشاهده و تقلید چیزهای مختلف را از آنها یاد میگیرند. و این سیستم یادگیری به وسیلهی مجموعهای از نورونها که به آنها نورونهای آینهای گفته میشود ایجاد میشود و این سیستم باعث بروز رفتارهای بد و پرخاشگرانه و یا رفتارهای درست میشود و پایه و اساس این نظریه این سوال بود که چه عاملی باعث بروز رفتارهای مختلف در کودکان میشود.
پژوهش عروسک بوبو
یکی از مشهورترین پژوهشهای آلبرت بندورا مربوط به آزمایش عروسک بوبو است. و به وسیلهی این آزمایش قصد داشت نشان دهد که مشاهدهی رفتارها میتواند روی کودکان تاثیرات بدی داشته باشد. در این پژوهش از 72 کودک 3 تا 6 سال به کارگیری شد که به سه گروه 24 نفره تقسیم شدند و در این آزمایش نیمی از کودکان پسر و نیم دیگر دختر بودند. که در هر سه گروه 12 تا دختر و 12 تا پسر به کارگیری شد.
گروه اول
ابتدا کودکان را به اتاقی بردند و یک فرد بزرگسال هم در آن اتاق به مدت 10 دقیقه به عروسک بوبو پرخاشگری فیزیکی و کلامی کرد تا کودکان را به تحریک و پرخاشگری وادار کنند. و بعد کودکان را به صورت تک تک به یک اتاق دیگر بردند و آن اتاق حاوی اسباببازی بود و به مدت 2 دقیقه به آنها اجازهی بازی ندادند تا آمادگی لازم برای پرخاشگری در آنها ایجاد شود.
گروه دوم
در گروه دوم هم مانند گروه اول رفتار یک فرد بزرگسال را مشاهده کردند که در حال بازی با عروسک بوبو بود ولی رفتاری که آن فرد بزرگسال با اسباب بازیها انجام داد رفتار پرخاشگرانه و خشونت آمیز نبود.
گروه سوم
و گروه سوم گروهی بودند که هیچ الگوی بزرکسالی را مشاهده نکردند و به تنهایی در اتاق بازی کردند در واقع گروه سوم گروه کنترل بودند که رفتار آنها را با رفتار دو گروه قبلی مقایسه کردند.
یادگیری مشاهده ای
نتیجهای که از این آزمایش گرفته شد کودکانی که در معرض الگوهای رفتاری پرخاشگر و آرام قرار گرفته بودند رفتارهای متناسب با الگوهای رفتاری خود را نشان میدادند و این آزمایش نشان داد که کودکان با مشاهده کردن اطرافیان خود الگوبرداری میکنند، زمانی که این پژوهش انجام شد آلبرت بندورا نظریهی یادگیری مشاهدهای را مطرح کرد که این نظریه از چهار بخش تشکیل شده است:
- توجه کردن
- حفظ اطلاعات
- پیاده سازی اطلاعات
- حفظ انگیزه
در واقع یادگیری مشاهدهای و تقلید، ابتداییترین نوع یادگیری است که تقریبا در بیشتر کودکان مشاهده میشود که رفتارهای بزرگسالان را تقلید میکنند واضحترین مثالی که میشود برای این نوع یادگیری زد این است که والدینی که در حال نماز خواندن هستند کودکان در حال تقلید از آنها هستند و رفتارشان را تکرار میکنند نکتهای که در این نوع یادگیری وجود دارد این است که اگر کودک از فردی که الگو برداری میکند اگر آن فرد به خاطر کاری که انجام داده است مورد تشویق قرار بگیرد کودک هم تشویق به انجام آن کار میشود ولی اگر مورد تنبیه قرار گیرد انگیزه و تمایلش برای انجام آن کار کم میشود.
اما بپردازیم به این نکته که این نوع یادگیری به کدام بخش مغز ما مربوط میشود
نورونهای آینه ای
یادگیری مشاهده ای و نورونهای آینه ای
یک پژوهشی انجام شد در دانشگاه پارما ایتالیا توسط آقای جیاکومو رزولاتی روی میمونهای ماکاک، و در این پژوهش فعالیتهای الکتریکی سلولهای عصبی مغز را مورد بررسی قرار دادند. و این پژوهش به این صورت بود که زمانی که میمون به چیزی دست میزد ناحیهی حرکتی مغز میمون فرمانهای الکتریکی را تولید میکردند و پیغامها در طول اعصاب حرکت میکردند و به عضلات میرسید و به صورت اتفاقی یک دانشجویی با در دست داشتن یک بستنی وارد اتاق شد و میمون هم در حال مشاهده آن دانشجو بود و زمانی که دانشجو بستنی را در دهانش گذاشت در مغز میمون و در بخش حرکتی مغز میمون هم سیگنال های الکتریکی تولید شد و این آزمایش بعدها به وسیلهی بادام و موز نیز انجام شد، در واقع جیاکومو رزولاتی متوجه شد زمانی که فردی در حال انجام کاری مشخص است و فرد دیگر در حال مشاهدهی آن است دقیقا در مغز هر دو فرد همان بخش حرکتی فعال میشود و دانشمندان به این نتیجه رسیدند که در مغز همهی جانوران از جمله انسان نورونهایی وجود دارد که مسئول تقلید رفتار است که به نام نورونهای آینهای نامگذاری شد.که پایه و اساس فعالیت این بخش از مغز و نورونها مشاهده کردن است و زمانی که فردی در حال انجام کاری است و فرد دیگر با مشاهدهی آن عینا همان رفتار را تکرار میکند و مارکو ایاکوباتی دانشمند عصب شناس دانشگاه UCLA کالیفرنیا میگوید زمانی که یک وضعیت اضطراری عاطفی و یا ناراحتی برای من پیش میآید شما با دیدن ناراحتی من دلسوزی و همدردی میکنید زیرا آنچه را که من احساس میکنم مغز شما نیز آن را درک میکند در واقع نورونهای آینهای برای تقلید کردن به چند إلمان و سازوکاری که در بالا اشاره کردم احتیاج دارد یعنی توجه، حفظ اطلاعات، پیاده سازی اطلاعات، و حفظ انگیزه.
یکم راجع به مغز بدونیم
در جلوی مغزمان بخشی وجود دارد که مربوط به نورونهای حرکتی میباشد زمانی که یک فعالیتی انجام میدهیم این نورونها فعال میشوند مثلا زمانی که دستم را سمت چیزی دراز میکنم تا آن را بردارم نورون های حرکتی این قسمت مغز فعال میشود و همین نورونهای حرکتی یک زیر مجموعهای دارند به نام نورونهای آینهای زمانی که فردی به فرد دیگر نگاه میکند این نورونها فعال میشوند یعنی زمانی که شخص در حال انجام فعالیتی است و فرد دیگر به آن مشاهده میکند این نورونها فعال میشوند و در واقع این نورونهای آینهای قابلیت تقلید کردن از رفتار و اخلاق دیگران را دارد.
برای بقا ما لازم بود
بیایید برگردیم به چند هزار سال پیش زمانی که اجداد ما در غارها زندگی میکردند مثلا فرض کنید فردی آتش را کشف کرده است برای اینکه بتوانند برای اولین بار آتش را کشف و ایجاد کنند ممکن است ایدهی انجام آن چند سال طول بکشد و یا اصلا ممکن است به صورت اتفاقی نحوهی ساختن آن را یاد گرفته باشند ولی به هر حال افراد دیگر با مشاهده و تقلید کردن از آنها در عرض چند ثانیه درست کردن آتش را یاد گرفتند و به افراد دیگر منتقل کردند و یا مثال دیگر این است که زمانی که افراد به شکار میرفتند و حیوانات را میکشتند با پوست حیوانات برای خود لباس درست میکردند و این کار آنها جانشان را از سرما حفظ میکرد و باعث زنده نگه داشتنشان میشد و یا ساخت ابزارآلاتی که با آن به شکار بروند تا بتوانند غذای خود را تهیه کنند و از گرسنگی در امان بمانند و زمانی که فردی برای اولین بار این کار را انجام داده است بقیه ی افراد گروه و قبیله در عرض چند ثانیه و چند دقیقه از آنها یاد گرفتند.
و این کار به وسیلهی نورونهای آینهای انجام شده است و قطعا وجود آن برای ما لازم و ضروی بود و به همین صورت فرهنگها و تمدنهای مختلفی شکل گرفته است در بخشهای مختلف کشورمان فرهنگهای مختلفی را مشاهده میکنیم که این فرهنگها به صورت منطقهای است کسانی که در یک منطقه و در یک بخش به صورت جمعی زندگی میکنند فرهنگها و سبکهای خاصی برای زندگی دارند که به صورت مسری به همه ی اطرافیان خود منتقل میکنند در واقع اطرافیان آنها مشاهده میکنند و با مشاهدهی آن مدلهای زندگی فرهنگ و آداب و رسوم و رفتارها را یاد میگیرند. و همانطور که آقای گرین فیلد روانشناس دانشگاه UCLA کالیفرنیا میگوید نورونهای آینهای مبنای تکامل و فرهنگ را ایجاد میکند در واقع نورون های آینهای به طور مستقیم فرهنگ را جذب میکند.
دیدگاهتان را بنویسید