چرا نسبت به آموزش ها منفی نگر هستیم؟
چرا نسبت به آموزش ها منفی نگر هستیم؟
نوع نگرش ما نسبت به هر چیزی تفکرات ما و رفتارهای ما را نسبت به آن مشخص میکند و در نتیجه به حرکت ما سمت و سو میدهد ابتدا باید نگرشمان را اصلاح کنیم تا بتوانیم در مسیر درستی قرار بگیریم نگرش های غلط مثل سنگ سد راهمان هستند و نمیگذارند ما در مسیر درستی قرار بگیریم و به سمت یادگیری حرکت کنیم. نوع تفکر و نگرش افراد به میزان موفقیتشان کمک می کند و مدل تفکرمان باعث می شود به هدفمان نزدیک شویم یا دور شویم.
منفی نگری
منفی نگری سایه ی گسترده ای روی مبحث آموزش و یادگیری دارد تا حالا برایتان پیش امده است که تلفن همراه خریداری کنید و تنظیمات گوشی روی حالت پیش فرض است یعنی شرکت سازنده ی گوشی تنظیمات اولیه ای را برای آن گوشی در نظر گرفته است و ما اگر از ان تنظیمات راضی نیستیم میتوانیم آن تنظیمات را تغییر دهیم شاید کمی برایتان دردناک باشد ولی تنظیمات پیش فرض مغز ما روی منفی نگری و بدبینی تنظیم شده است، مغز ما ابتدا هر موضوعی را از جنبه منفی بررسی می کند تا ببیند آیا برای مغز مصرف انرژی دارد یا خیر و اگر مغز حس کند که کار پیش رو نیاز به مصرف انرژی دارد مغز از ان فاصله میگیرد.
پس ذاتا مغز ما روی منفی نگری تنظیم شده است تا هرچیزی که برای انجامش نیاز به مصرف انرژی دارد دوری کند و قطعا اموزش و یادگیری هم از ان قبیل کارهایی است که به شدت نیاز به انرژی دارد، و با توجه به کارکرد مغز اموزش فرایندی است که به شدت نیاز به مصرف انرژی دارد و این دو مورد یعنی اموزش دیدن و کارکرد مغزمان با هم دارای تناقض هستند با این اوصاف مغز ما در ابتدا هرچیزی را با نگرش منفی مورد بررسی قرار میدهد تا اگر ان فعالیت از مغز انرژی بگیرد مکانیزم های دفاعی فعال میشوند تا ما از انجام ان کار منصرف شویم، مگر اینکه اموزش دیده باشیم و مغز یاد گرفته باشد که منفی نگری انقدرا هم طرز فکر درستی نیست و باید نگرشمان را اصلاح کنیم. درست است که تنظیمات پیش فرض مغز ما روی منفی نگری تنظیم شده است ولی همه ی تقصیر ها رو گردن ساختار مغزمان نیندازیم دلایل دیگری هم وجود دارد که باعث بدبینی ما نسبت به اموزش می شود.
عواملی که باعث منفی نگری ما میشوند؟
بخشی از این بدبینی تقصیر خود ماست
کمی بدبینی لازم است ولی ایا ما بلدیم درست از اموزش ها استفاده کنیم و اموزش ها تبدیل به رفتار خود بکنیم یا خیر، قطعا بزرگترین ضعف ما این است که ما یادگیرنده ی خوبی نیستیم از اموزش ها نمیتوانیم به درستی استفاده کنیم و نمی توانیم ان اموزش ها را به صورت یک الگو یا رفتار در خودمان ایجاد کنیم و زمانی که بحث اموزش به میان می اید این مورد خیلی پررنگ تر میشود، مهمترین مهارتی که مغز ما در ابتدا قبل از شروع یادگیری هرچیزی به ان احتیاج دارد را بلد نیستیم اگر مهارت یادگیری را بلد نباشیم چطور میتوانیم از اموزش ها استفاده کنیم ابتدا ما باید یاد بگیریم که چطور یادگیرنده باشیم، بخشی از این منفی نگری تقصیر خودماست بی خودی دنبال بهانه های مختلف نباشیم ، زمانی که ما کتاب اموزشی یا محتوای اموزشی تهیه میکنیم چون بلد نیستیم ان محتوای اموزشی را به عنوان یک الگو و یک رفتار دربیاوریم بعد از چند بار تلاش کردن و نتیجه نگرفتن اموزش ها را بی فایده و مدرسان را کلاه بردار تصور میکنیم و همین مورد باعث میشود ذهنیت ما نسبت به اموزش منفی شود. تا زمانی که آن اموزش ها به صورت یک عادت و رفتار در ما شکل نگیرد مغز ما رفتار قبلی خود را تکرار میکند و هیچ تغییری اتفاق نمی افتد.
ساخت پل نیمه کاره توسط مدرس
قطعا منظور من این نیست که همه ی مدرسان و اموزش دهندگان کتابهایی که می نویسند مبنای علمی دارد و همه ی انها به فکر کمک به مخاطب هستند، بخشی از بدبینی ما نسبت به اموزش مدرسانی هستند که نه اموزش دهندگان حرفه ای هستند و نه اموزش هایی که می دهند مبنای علمی دارد و بعضا ممکن است اشتباه هم باشد کار اینچنین مدرسان ساخت پل نیمه کاره است با دادن یک سری اطلاعات فرد اموزش گیرنده را به حال خود رها میکنند و در واقع اصلی ترین نکته در اموزش را به انها اموزش نمیدهند، کار اصلی مدرس این است که به فرد یادگیرند کمک کند که اموزش ها را به رفتار خود تبدیل کند و الگوی انجام ان را بسازد و بتواند تغییر ایجاد کند متاسفانه کمتر مدرسی به این صورت متعهد می شود پیدا کرد، و این مدرسان فقط یک سری اطلاعات به فرد یادگیرنده میفروشند و بعد او را به حال خود رها میکنند و فرد یادگیرنده زمانی که دوره ی اموزشی را خریداری کرد واقعا نمیداند باید چکاری انجام دهد.
اطرافیان
این بخش را می خواهم با یک جمله ی معروف از اقای جیم ران اغاز کنم ” ما میانگین پنج نفر افراد اطراف خود هستیم” این جمله به این معنی است که رفتار نگرش و تفکرات ما تحت تاثیر افرادی است که بیشترین تعامل را با انها داریم و به شدت می توانند تاثیر داشته باشند و زمانی که این افراد تجربه تلخی از اموزش داشته باشند به راحتی با بیان اینکه اموزش ها تاثیر ندارد می توانند روی نگرش ما تاثیر بگذارند و مغز ما طرز فکر ان ها را یاد میگیرد و افرادی هم که سرسخت هستند و دوست دارند خودشان تجربه کسب کنند بعد از اینکه چند بار تلاش کرده و نتیجه ی مطلوب را دریافت نکنند با ان افراد هم نظر می شوند.ما باید حواسمون باشد چون نگرش های ما عملکرد و رفتارهای ما را مشخص میکند و به ان سمت و سو میدهد.
همه ی این مواردی که ذکر شد از جمله عواملی بودند که ذهنیت ما را نسبت به اموزش منفی میکنند و یک چرخه ی معیوبی شکل میگیرد به این صورت که همه ی این عوامل بالا باعث تشدید شدن منفی نگری ما می شود.