استعداد
استعداد
طرز فکر و نگرش اکثر ما در مورد استعداد این است که یک کار، یک مهارت یا یک رفتار از بدو تولد به صورت خدادادی باید در وجودمان باشد و اگر شما هم دچار این طرز فکر و نگرش هستید باید بهتان بگویم که این طرز فکر کاملا غلط است و من در این مقاله قصد دارم به این سوال پاسخ دهم که آیا استعداد هر مهارت و کاری باید به صورت خدادادی و ذاتی در وجودمان باشد یا خیر میتوانیم برای خودمان استعداد بسازیم.
نکته ای که بسیار اهمیت دارد و باید بهش توجه بکنیم این هستش که قطعا افراد بسیاری را دیده ایم در انچام یک فرآیند عملکرد بسیار بالایی دارند و قطعا همه ی ما دچار این خطای مهلک میشویم
- اون خیلی باهوشه
- من استعداد ندارم
- من نمیتونم
- من خنگم
- اصلا برای این کار ساخته نشده ام.
یک قضاوت و مقایسه شکل میگیره و میخواهم بهتان بگویم که این قضاوت و مقایسه غلط است و دچار این خطا نشوید نکته ای که وجود دارد این است که ما از پشت صحنه ی فعالیت های آن فرد آگاه نیستیم و بدون اینکه بدانیم آن فرد چقدر تمرین، تکرار و درگیر آن مهارت بوده شروع میکنیم با خودمان مقایسه میکنم.
استعداد به چه معنی است؟
برای اینکه بتوانیم مسیر درست را به مغزمان نشان دهیم تا یک تصویر واضح و روشن از این کلمه در ذهن ما نقش ببندد، باید بدانیم که اصلا استعداد به چه معنی است:
استعداد یعنی داشتن پیش زمینه ی یک کاری
تا بتوانیم راحت تر چیزی را یاد بگیریم
یعنی مغزمان از قبل تا حدی
با ساختار و چهارچوب آن کار آشنا باشد.
زمانی که میخواهیم کاری را انجام دهیم باید یک مسیر بین نورون های مغز ما ایجاد شود تا اطلاعات مربوط به آن کار از آن مسیر منتقل شود و هر چقدر بیشتر از نظر فیزیکی و ذهنی درگیر آن کار باشیم مسیرهای عصبی قوی میشود و نورون های بیشتری درگیر آن کار میشوند در نتیجه فضای مغزی ما در رابطه با آن کار گسترش مییابد، و با توجه به تعریف استعداد که پیشتر برایتان شرح دادم زمانی که از فردی صحبت به میان میآید که در کاری دارای استعداد است یعنی اینکه آن فرد در گذشته در مورد آن موضوع کمی درگیر بوده و یا ساختار مغزش با آن کار کمی آشنایی دارد.
شما کدام یک از این موارد را قبول دارید آیا فکر میکنید استعداد را میشود ساخت یا فکر میکنید که با استعداد و هوش در کاری باید متولد شوید؟ و شما جزء کدام دسته هستید و این خیلی مهم است روی این موضوع فکر کنید و جواب این سوال را بیابید، یکی از مزیت های افراد موفق این است که خود را درگیر این موضوع نمیکنند که استعداد ندارم، نمیتونم برای این کار ساخته نشده ام، آنها به خوبی میدانند هر چقدر بیشتر از نظر ذهنی و فیزیکی تمرین داشته باشند فضای مغزیشان گسترش پیدا میکند و در نهایت مغز در آن کار جسورتر و باهوشتر میشود.
به قول پروفسور مایکل مرزنیچ دانشمند علوم اعصاب:
هر چقدر بیشتر درگیر یک مهارت شوید
فضای مغزیتان گسترش پیدا میکند و انگار آن فضایی از مغز که
به این مهارت اختصاص داده شده کم است و آن فضا
باید گسترش پیدا کند و اگر میخواهید
هوشتان در کاری بالا برود باید به اندازهای که میخواهید
با استعداد باشید به همان میزان باید روی همان مهارت کار کنید.
ما از کودکی تا به حال سخت ترین مهارت های زندگیمان را یاد گرفتیم مثل صحبت کردن، راه رفتن، آیا از همان ابتدا به این خوبی راه میرفتید یا به همین خوبی صحبت میکردید؟ قطعا آن اوایل درک درستی از آن کار نداشتید و به مرور زمان و با تمرین مداوم توانستید آن را به خوبی یاد بگیرید و آن اوایل اشتباهاتتان فراوان است مثل بچهها رفتار میکنید و نمیدانید باید چکار کنید سردرگم هستید اصلا هیچ ایرادی ندارد چون این موضوع یک روند عادی برای یادگیری هر مهارتی در همان ابتدای کار است و به این دلیل است که هنوز قسمتهای مختلف مغزتان نتوانسته بین اندامهای مختلف بدن ارتباط و هماهنگی ایجاد کند. در ضمن چهار چوب آن کار را هم نمیدادند و این سردرگمی بیشتر به خاطر همین موضوع است و کمی برای ما دشوار است که با این موضوع کنار بیاییم چون زمانی که سنمان بالا می رود فکر میکنیم اشتباه کردن برای کودکان است و ما نباید خطا کنید در صورتی که باید این موضوع را بپذیریم و امری جدانشدنی برای یادگیری هرچیزی در همان ابتدای کار است. و شما باید به کارتان ادامه دهید قطعا در مسیری که پیش گرفتید جلوتر اتفاقات زیباتریتری در انتظارتان هست.
تحقیق کارل دوک برای اثبات اینکه استعداد قابل تغییر است
یک تحقیق توسط دکتر کارل دوک روی دو گروه از دانش آموزان انجام شد گروه اول بومی آن منطقه و جز ضعیفترین دانش آموزان بودند و گروه دوم از بین بهترین دانش آموزان انتخاب شدند، دکتر کارل دوک برای اثبات اینکه استعداد و هوش با میزان تمرین رابطه مستقیم دارد شش ماه روی دانش آموزان گروه اول یعنی بومی های آن منطقه، کار کرد و بعد از اتمام دوره تمرین و بعد از برگذاری آزمون از دو گروه، نتیجه ای که انتظارش را داشت را مشاهده کرد، گروه اول نسبت به گروه دوم نمرات بسیار بهتری کسب کردند و این تحقیق این نکته را اثبات میکند که هرچقدر آگاهانه و درست روی موضوعی وقت بگذارید می توانید هوشتان را در آن کار بالا ببرید.
قطعا برایتان جالب است نظر آقای آلفرد بینه مخترع آزمون IQ را بدانید الفرد بینه کسی است که آزمون IQ را اختراع کرد تا میزان هوش و استعداد را بسنجد، ایشان تحقیقی را روی صدها کودک انجام داد تا بفهمد سیستم آموزشی مدارس برای برخی کودکان مفید نبوده است و برای این که کودکان نتیجه ی بهتری بگیرند مدارس باید رویکرد جدیدی را برای دانش آموزان اتخاذ نمایند، آلفرد بینه در کتاب خودش به این نکته اشاره کرده است که برخی فلاسفه مدرن ادعا میکنند هوش هر فردی مقدار ثابتی است (یعنی اگر استعداد کاری را ندارند پس نمیتوانند آن را یاد بگیرند)، باید به این بدبینی وحشیانه اعتراض کنیم در صورتی که با آموزش درست و صحیح و بازخورد میتوانیم در کاری با استعداد شویم قطعا تا اینجای کار با وجود تحقیقاتی که برایتان گفتم متوجه شده اید که ما هر مهارت و هر رفتاری را میتوانیم یاد بگیریم فقط باید تمرین درست داشته باشیم و بازخورد بگیریم و سماجت داشته باشیم. اما برای اینکه متقاعد شوید میخواهم تحقیقی را به صورت کامل شرح دهم تا ببینید مغز در هر بار تمرین چه تغییری میکند.
تحقیق پیانو
یک تحقیقی توسط دانشمند علوم اعصاب آقای پاسکال لوئونه در دانشگاه پزشکی هاروارد در ایالت متحده انجام شد، این تحقیق روی داوطلبانی صورت گرفت که برای یادگیری و تمرین پیانو به این دانشگاه می آمدند، پاسکال لئونه داوطلبان را به دو گروه تقسیم کرد، به گروه اول گفت به مدت پنج روز و هر روز دو ساعت به تمرین پیانو بپردازند و هدفی را مشخص کرد که بعد از انجام تمرینات داوطلبان باید به آن مرحله از پیشرفت برسند و در پایان جلسات تمرین هر روزه، آنها را زیر دستگاهی به نام سیم پیچ قرار میداد، این دستگاه به این صورت بود که همانند یک کلاه روی سر داوطلب قرار میگرفت و پالس و سیگنال مغناطیسی از طریق نواری که از تاج سر تا امتداد گوش قرار داشت ارسال میشد و قشر حرکتی مغز را مورد بررسی قرار میداد که چه مقدار از قشر حرکتی مغز مورد استفاده قرار گرفته است و آن فضا همانند یک نقشه روی مانیتور به نمایش در میآمد، بعد از انجام این تمرین پاسکال لئونه دریافت که قشر حرکتی که مربوط به نواختن پیانو بوده هر روز گسترش پیدا کرده و نورونهای بیشتری درگیر شدهاند انگار که این فضا برای انجام حرکات انها کم است و فضای بیشتری را میخواهند و این آزمایش نشان میداد استفاده بیشتر از یک قسمت مغز باعث میشود فضای بیشتری از مغز درگیر شود.
قطعا با تحقیقاتی که اشاره کردم متوجه شده اید که داشتن استعداد ذاتی یک طرز فکر و نگرش غلط است و باید این طرز فکر و نگرش را در خودتان اصلاح کنید چون داشتن هر طرز فکری ما را در مسیرهای مختلفی قرار میدهد و جهت گیری های ما را مشخص میکند.